• ۱۴۰۳ شنبه ۱۹ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5496 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۹ خرداد

فقر صدا ندارد فرياد مي‌زند

عباس عبدي

يادداشت دو روز گذشته با عنوان «چرخه ويرانگر فقر» موجب شد كه دوست روزنامه‌نگاري پرسشي را طرح كند و خواست كه اگر لازم بود پاسخ آن را عمومي دهم. وي گفت؛ برخي افراد نسبت به ابعاد فقر در ايران نظر متفاوتي دارند و معتقدند كه اگر فقر هست، پس چرا چند ميليون نفر خودرو ثبت‌نام مي‌كنند؟ يا چرا دلار و طلا مي‌خرند؟ يا در بورس شديدا فعال هستند؟ يا در روزهاي تعطيل جاده‌هاي شمال و جنوب كشور ترافيك اعصاب خردكن است و...؟ آيا اينها نشانه‌هاي رفاه نيست؟ پاسخ به اين پرسش هم جدلي و هم تحليلي است. پاسخ جدلي اين است كه اگر اينهايي كه ذكر شد، نشانه وضعيت قاطبه مردم است، بايد اعتراضات را نيز نشانه اعتراض اكثريت قاطع ملت دانست، درحالي كه مي‌دانيم ماجرا تا حدي متفاوت است. اگر گفته مي‌شود كه فلان قدر دلار لاي متكا يا در خانه هست يا فلان مقدار طلا در دست مردم است يا در تعطيلات جاده شمال ترافيك مي‌شود، اينها نه نشانه ثروت است و نه نشانه‌اي از وضع همه يا اكثريت مردم. كافي است ۵درصد خانوارهاي كشور چنين باشند كه حدود ۴ تا ۵ ميليون نفر مي‌شوند و هنگام تظاهر رفتارشان، بسيار چشمگير هستند. مثلا همين اعتراضات يا راهپيمايي‌ها كه حد فاصل ميدان فردوسي تا آزادي را پر مي‌كنند يا مصلا و تمام اطرافش پر مي‌شود، از 300-200 هزار نفر نمي‌گذرد. تازه پُر پُر چنين است. همين امروز اگر واردات آزاد شود صدها و شايد چند هزار خودروي آخرين مدل پورشه و مازراتي وارد كشور مي‌شود، آيا اين دليل رفاه و ثروت عموم مردم است؟ همين الان ويلاها و آپارتمان‌هايي در تهران هست كه در بيشتر كشورهاي غربي هم نيست آيا اين نشانه رفاه است؟ يا نشانه نابرابري و قرينه‌اي بر فقر عمومي؟ پس با ديدن اينها نبايد داوري كرد. معيار سنجش فقر و كميت و كيفيت آن فقط و فقط در مطالعات ميداني و آماري است. گزارش‌هاي هزينه و درآمد خانوار تهيه شده از سوي مركز آمار ايران يكي از بهترين‌ها است. گزارش‌هاي بانك مركزي و مركز آمار درخصوص توليد ناخالص داخلي و توليد سرانه و نيز مبلغ دستمزد به قيمت ثابت و سهم نيروي كار در ارزش افزوده، بهترين سنجه فقر و رفاه هستند. 

ميزان توليد و فروش اقلام اصلي و مصرفي زندگي معيار سنجش رفاه است. شخصا هر از گاهي از ميوه‌فروش و بقال محل كه هر دو در يك منطقه متوسط رو به بالانشين و مغازه‌هاي بزرگي هم هستند، ميزان فروش را مي‌پرسم. تقريبا اتفاق نظر دارند كه ميزان حجم فروش كالا تقريبا نصف شده‌ گر چه به دليل تورم از نظر مبلغ بيشتر هم شده است. زندگي خودمان را هم كه مي‌بينيم وضعيت روشن است. يكي از نكاتي كه نبايد فراموش كرد، خوردن از سرمايه و‌ پس‌انداز است كه برخي افراد براي جبران هزينه‌هاي زندگي به اين راه متوسل مي‌شوند. پاي درد دل كارگران، معلمان، بازنشستگان بنشينيم، ابعاد قضيه فقر روشن مي‌شود. آمار افزايش حقوق و تورم و عقب افتادن سرعت افزايش حقوق از نرخ تورم بسيار گوياست. كارمند و كارگر چگونه مي‌تواند اين كسري را جبران كند تا دچار فقر نشود؟ عصاي موسي و يد بيضاي مسيح را كه ندارند. مساله مهم‌تر اين است كه، فقرا صدا ندارند. امواج صوتي فراواني در اطراف ما هست ولي گوش‌هاي ما به گونه‌اي است كه فقط برخي از طول موج‌ها را مي‌شنويم. در جامعه نيز فقط صداي عده‌اي شنيده مي‌شود و عده‌اي نيز مجاز به بلند كردن صدا نيستند تا مبادا صداي‌شان به جايي برسد. فقر صدا ندارد، ناگهان فرياد دارد. مطالعه مركز پژوهش‌هاي مجلس مي‌گويد كه طي دهه ۱۳۹۰، دريافت كالري روزانه حدود ۲۰درصد كم شده، مستاجران حتي كمتر از كالري موردنياز دريافت مي‌كنند. سرانه گوشت قرمز حدود ۳۵درصد، گوشت مرغ ۱۰درصد كمتر شده، شير تقريبا نصف شده، تخم‌مرغ ۵درصد بيشتر شده، برنج ۳۰درصد كاهش داشته است. اينها آماري است كه شامل همه مردم مي‌شود، ولي نكته مهم اينجاست كه براي برخي افراد و خانوارها كم نشده. اين ميانگين مصرف است، به عبارت ديگر كاهش آنها براي عده‌اي بسيار بيشتر از ارقام مذكور و شايد به كلي از سبد هزينه خانوار حذف شده است. كافي است نگاهي به قيمت مسكن و درآمد مردم بيندازيم كه چگونه خانه‌دار شدن تبديل به روياي غيرقابل تحقق شده. دوستي كه مستاجر دارد مي‌گفت اصلا نمي‌دانم چگونه بايد از او اجاره بگيرم كه خودم شرمنده نشوم. مساله خودرو و ارز و طلا و امثال آنها را هم براي حفظ ارزش پس‌انداز يا ثروت موجودشان ببينيد. زماني كه فقر و تورم نباشد مردم براي اين نوع خريدها حريص نمي‌شوند. اين حرص‌ها براي حفظ خودشان در برابر فقر احتمالي و حفظ ارزش پول‌شان است و نه ناشي از رفاه. در اين ميان شكاف درآمدي هم بيشتر شده، يعني عده‌اي فقير شده‌اند و عده‌اي هم پولدارتر و ما فقط اين گروه اخير را مي‌بينيم. هنگامي كه طي يك دهه حدود ۳۰درصد از درآمد سرانه كم شده يعني اگر درآمدها به يك اندازه كم شده باشد همه ما به اندازه ۳۰درصد فقير شده‌ايم و اگر جيب ثروتمندان رانتي پرتر شده باشد يعني درآمد فقرا بيش از ۳۰درصد نزول كرده. به‌ طور كلي تورم فقرزاست به ويژه اگر ۵ سال متوالي سالانه بالاي ۴۰درصد باشد كه فاجعه است. درباره آثار فرهنگي فقر هم اگر فرصت شد خواهم نوشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون